خودکشی و بحران معنا “قسمت هفتم” عاملیت خودکشی

قسمت هفتم از سلسله مطالب خودکشی و بحران معنا با موضوع «عاملیت خودکشی»

عاملیت خودکشی: عاملیت فرد در بروز خودکشی و بروز بحران معنا، حاصل کنش و واکنش او با رویدادهای گذشته، حال و پیرامون است.
عاملیت خودکشی
عاملیت خودکشی

عاملیت خودکشی

در بخش های پیشین به نقش عوامل خانوادگی و ساختار خانواده خودکشی گرا به عنوان یکی از اساسی ترین مولفه های زیربنایی خودکشی پرداخته شد و شاخص های آن به اختصاص مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در این یادداشت و یادداشت‌های بعدی به بررسی نقش عوامل فردی در بروز خودکشی و بروز بحران معنا خواهیم پرداخت.

فرض ما بر این است که خودکشی یک پدیده چند بعدی و حاصل کنش و واکنش بین بخش ها و نهادهای گوناگون و در سطوح مختلف است. بر همین مبنا عوامل فردی نیز به عنوان یکی از متغیرهای اصلی در بروز خودکشی دارای اهمیت فراوان می باشد.

عاملیت فرد در بروز خودکشی و بروز بحران معنا، حاصل کنش و واکنش او با رویدادهای گذشته، حال و پیرامون است. به عبارت دیگر عاملیت در متن و زمینه های اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی، تاریخی و تعاملات روزانه برساخت می شود.

هر چند غرض مسئولیت‌زدایی از نقش خود فرد در بروز مسائل نیست، بلکه تبیین جایگاه و نقش فرد و تعریف آن در بین رویدادهای پیرامون است. فردیت و عاملیت در فرایند شکل گیری رویدادها دارای اهمیت و معنی می باشد و در مواردی که شرایط لازم برای زیست مناسب فرد فراهم هست، می تواند عامل تعیین کننده و دارای اهمیت برای حفظ بقا و زندگی فرد و یا بروز بحران در روابط بین فردی او قلمداد گردد.

بحران ها می تواند افراد را در برابر رویدادها آسیب پذیر سازد. اثرات بحران ها بسیار عمیق، طولانی، فرسایشی و پایدار است و جبران آن نیازمند زمان، استمرار در درمان و بهبودی و داشتن یک زندگی پایدار و سالم می باشد.

بر همین اساس به تدریج ناخودگاه و ذهن افراد را آسیب پذیر نموده و رخدادهای به ظاهر ساده را تبدیل به پدیده هایی به شدت غامض و سخت می نماید. به مرور زمان افراد با پدیده ای تحت عنوان « ذهن مشکل ساز» یا « ذهن مشکل تراش» مواجه می شوند. آنها به ظاهر در مواجه و رویارویی با پدیده ها ناکام مانده و به جای حل ساده امور، آن را پیچیده و دشوار می سازد.

احتمالاً تبیین دقیق این پدیده را عصب شناسان بتوانند به درستی تشریح نمایند. هیچ بعید نیست برخی از نواخی مغزی این افراد در اثر تاثیرات طولانی مدت آسیب دیده باشد و به گونه ای ترمیم و بازسازی آن نیاز به زمان و درمان پایدار داشته باشد.

شاید به همین دلیل است که می توان قائل به این فرضیه بود که درمان افراد دارای افکار بالای خودکشی و یا اقدام کننده به خودکشی نیازمند زمان بسیار طولانی، پیگیری مستمر و تغییر سبک زندگی است.

به واقع این تغییرات کلیدی باید در سراسر زندگی آنها و در ابعاد مختلف زیسته و حیات شان تداوم یابد. لذا تغییرات آنی و کوتاه مدت اساساً درمان و مداخله مناسبی نیست و نمی تواند به بهبود پایدار حال افراد کمک نماید. عاملیت خودکشی

بر همین اساس نقش مددکاران اجتماعی در فرایند یاری رسانی، همراهی و تغییر سبک زندگی و پیگیری مستمر افراد دارای افکار خودکشی و اقدام کننده به خودکشی بسیار حیاتی و کلیدی است.

برای بررسی و نقش عوامل فردی و عاملیت فرد، علاوه بر تجارب زیسته، باید به فرایند پردازش رویدادها از نگاه و نظر افراد دارای اقدام کننده به خودکشی نیز نگریست. دقیقاً باید مشخص نمود که تصور آنها از رویدادها چیست و چگونه شکل می گیرد. متغیرهای اساسی و کلیدی این روند چه می باشد؟

عوامل تعیین کننده کدام است و چه عواملی در بروز چنین درکی از مسائل موثراند. فرایندهای پس از آن چگونه شکل می گیرد و کنش و واکنش های ذهنی، زیستی و اجتماعی او نسبت به رویدادها بر چه مبنایی است. عاملیت خودکشی

گاهی نمی توان شرایط ویژه پیرامون را کنترل کرد و یا آن را کاهش داد. با این وجود می توان به تغییر دیدگاه و ذهنیت خود از مسائل پرداخت و پذیرش آن را راحت تر کرد. لذا پرداختن به این شاخص ها نیز دارای اهمیت بنیادین و کلیدی است که در یادداشت های آتی به بحث و بررسی تفصیلی آن خواهم پرداخت. در پایان این مطلب چند بیت از دفتر دوم مثنوی معنوی مولانا را به تناسب موضوع این بخش بیان می کنم:

تلخ با تلخان یقین ملحق شود

کی دم باطل قرین حق شود

ای برادر تو همان اندیشه‌ای

ما بقی تو استخوان و ریشه‌ای

گر گلست اندیشه تو گلشنی

ور بود خاری تو هیمه گلخنی

<strong><noscript><img decoding=

نویسنده: سلمان قادری

کارشناس و کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی
دکتری جامعه شناسی مسائل اجتماعی ایران
خودکشی و بحران معنا – بخش هفتم «عاملیت خودکشی»
 

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا