گنجینه: خاطرات و درس آموخته های احمد رحیمی مددکار اجتماعی

گنجینه: خاطرات و درس آموخته های احمد رحیمی مددکار اجتماعی

چکیده : در رزومه ربع قرن  اینجانب ، ۵ سال کار عمیق و شبانه‌روزی با کودکان آسیب ، ۵ سال کار عمیق و شبانه روزی روی پدیده اعتیاد ، ۱۰ سال کار حرفه‌ای در عرصه رسانه ، ۱۰ سال کار تدریس دانشگاهی و کارگاهی ، ۱۰ سال کار حرفه‌ای روی زنان سرپرست خانوار ، ۲ سال روی معلولان و… به چشم می خورد اما در ۱۵ سال اخیر به صورت حرفه ای به امر مشاوره ازدواج ، خانواده و اختلالات همت گماردم و همچنان که وفادارانه پیگیر رویکردهای مختلف مددکاری اجتماعی هستم  نگاه روان شناسی اجتماعی ، پیشگیری و سیستمی را اولویت عمل قرار داده و بیشترین فعالیتی که در دهه اخیر متمرکز آن شدم، کار روی خانواده خصوصاً زوجین و مشاوره پیش از ازدواج است.

کودکی

در فروردین ۱۳۵۴ در خانواده ‌ای مذهبی به دنیا آمدم. هفتمین و آخرین فرزند خانواده هستم . پدرم فردی شرافتمند اما سخت گیر بود. اغلب فرزندان خانواده در دانشگاه‌ های دولتی تحصیل کرده بودند و به عنوان آخرین فرزند خانواده کودکی تا نوجوانی ناسازگارانه و پر فراز و نشیبی را در جستجوی استقلال طی کردم. در این مسیر به فراگیری علاقمندی های فنی توجه می کردم و نوجوانی را با همکلاسی ها و دوستانم مشغول کشف و شهود برای جامعه پذیری هر چه بیشتر بودم.

مدرسه

دوره دبیرستان را به سختی گذراندم  و ۳ سال مردود شدم. افتخار من این بود که برگه امتحان را سفید تحویل مدرسه می دادم و البته همزمان عصرها را در مغازه های مختلفی به کار تعمیرات لوازم صوتی _ تصویری مشغول بودم.  در نوجوانی به مغازه های تعمیرات لوازم صوتی تصویری سر می زدم و تقاضا داشتم من را به شاگردی بپذیرد. حدود دو سال در طرح کاد آموزش و پرورش به شرکت تولیدی رادیو شهاب رفتم و از طرفی در سال ۱۳۷۱ در آموزشگاه الکترونیک پارس در میدان انقلاب تهران دوره الکترونیک را گذراندم. در مرکز فنی حرفه ای نیز دو دوره تعمیرات رادیو و تلویزیون رنگی و همچنین نقشه کشی صنعتی را گذراندم.

تحصیلات دانشگاهی

کارشناسی: در سال ۱۳۷۴ در رشته تکنولوژی تولیدات گیاهی دانشگاه آزاد ورامین پذیرفته شدم اما بعد از یک ترم آنرا به دلیل اینکه در دانشگاه آزاد تهران مرکز در رشته خدمات اجتماعی پذیرفته شدم رها کردم و ۷ ترمه با معدل بالا فارغ التحصیل شدم. ضمنا تمایل داشتم با افراد مسن در دانشگاه همراهی و ارتباط داشته باشم.

کارشناسی ارشد: در سال ۱۳۸۲ در رشته مردم شناسی دانشگاه آزاد تهران مرکز ادامه تحصیل دادم و البته همزمان به عنوان کارشناس مددکاری اجتماعی مشغول کار طولانی مدت و طاقت فرسا در شرکت سایپا شدم. تحصیل در مقطع ارشد در آن زمان نسبت به دوره های کنونی سخت تر بود و لذا همزمانی با کار ، سختی بیشتری نیز داشت.

دکترا: در سال ۱۳۹۸ موفق به کسب درجه دکترای مدیریت مراکز درمانی از موسسه آموزش عالی فن پردازان شدم.

کار با کودکان پرخطر و در معرض آسیب ( خانه سبز اولین تجربه در کار حرفه ای)

در ترم آخر کارشناسی ، با توجه به اینکه در کلاس های NLP دکتر داوری شرکت می کردم و تلاش زیادی در برقراری ارتباط موثر داشتم ، به صورت داوطلبانه در مرکز تازه تاسیس پذیرش و ساماندهی کودکان خیابانی ( خانه سبز) واقع در دو راهی یوسف آباد تهران زیر نظر شهرداری مشغول به کار شدم.

بعد از گذشت سه ماه از کار داوطلبانه، در حالیکه خدمت سربازی نرفته بودم و هنوز دانشجو بودم ، به دلیل رضایتی که از عملکردم بدست آمده بود به صورت قراردادی به مبلغ ۶۱ هزار تومان به عنوان اولین مددکار علمی در خصوص کودکان خیابانی استخدام شدم. با توجه به تفاهم نامه بین بخشی حدود ده ارگان برای تشکیل خانه سبز ، قبل از حضورم در خانه سبز، مرحومه اوسطی مامور به خدمت از بهزیستی در خانه سبز به عنوان مددکار اجتماعی شده بودند.

در خانه سبز پذیرش روزانه ۲۰۰ نفر از کودکان پرخطر و فراری را انجام می دادیم و به طور متوسط روزانه ۲۰ نفر وارد قرنطینه می شدند. در طول چهار سال همکاری با این مرکز به عنوان اولین کار حرفه ‌ای، تجربیات بسیار ارزشمندی را به دست آوردم. چرا که برای کودکانی در خانواده های پر آسیب مشکلاتی اعم از اعتیاد و جرایم مختلف ایجاد می شد و در روند شناسایی و ساماندهی این کودکان با طیف وسیع آسیب های فردی _ اجتماعی آشنا شدم و اولین گام در کار عمیق و حرفه ای که همراه با شور وصف ناپذیر و فعالیت شبانه ‌روزی بود گذاشته شد. در این مراکز به مدت سه سال از کارشناسی مددکاری تا مسئول پذیرش و مددکاری واحد قرنطینه ، معاون مرکز نگهداری موقت و در نهایت رئیس مرکز همسان سازی مراکز ساماندهی کودکان خیابانی شهرداری تهران ایفای نقش کردم و اغلب روزهای تعطیل رسمی نیز در خانه سبز فعالیت داشتم. اما با توجه به جریان های سیاسی و مسائل قانونی و موضوعات بودجه ای بین شهرداری و سایر ارگان ها ،کشمکش زیادی برای تعطیلی این مراکز و سپردن این فعالیت به سازمان بهزیستی اتفاق افتاد. در نهایت این مراکز برچیده شد و در این راستا به مدت چند ماه مدیر موسسه جایگزینی شدم و تمامی ۳۰۰ کودکی که در مراکز مختلف حضور داشتند تحویل بستگان و یا سایر مراکز شبانه روزی بهزیستی داده شدند و خانه سبز برای همیشه تعطیل شد. در این دوره کاری بود که در اولین دوره آموزشی مهارتهای زندگی در یونیسف با تدریس خانم دکتر فاطمه قاسم زاده در سال  ۱۳۸۷ شرکت کردم.

کار با معتادان

در طول این سالها به شکل همه روزه در حوزه اعتیاد و سایر آسیب‌ های اجتماعی موجود در محدوده میدان هرندی به صورت مستمر و حتی تا پاسی از شب علاقمند حضور بین معتادان متجاهر بودم و در این بین با طیف زیادی از کودکان و زنان آسیب خورده نیز آشنا میشدم.

نقطه عطف بینش مددکارانه با حضور در بستر وقوع آسیبهای اجتماعی: در آن سال ها از کم نتیجه بودن روش های مددکاری موجود برای بهبود وضعیت آسیبی جامعه اطمینان یافتم اما همچنان پویا به مسیر مددکاری اجتماعی همت گماشتم و البته این استیصال و ناکامی را در مقدمه پایان نامه کارشناسی و کارشناسی ارشد به شکل شعرگونه زیر آوردم:

زندانیانی در تاولهای شهر، این ناآشنا با بیراهه ها لغزنده صبورند، نقش حرمان به صورت کشیده کنج ها را محمل ساخته اند، بارها جنس رنج را محک زده اما معلولها در بازی افکار جولان می دهند ، وجود بشری همچنان سیراب از نادانی اما همچنان مشتها بر درب‌های بسته داغ کوفته می‌شوند هوای غمگین تا انتهای شش ها را مسموم ساخته التهاب درد نجواگر پناهگاه شوم شده ، علت العلل جهل همچنان می تازد و علت ها پشت دیوارها می خرامند، آدمی چشم به سوختن تار و پود انسان دوخته ، سخن از شیرینی عدالت ، اشک یتیم، اوج دانایی بسیار است اما همچنان مشتها بر درب های بسته و داغ کوبیده می شود ، به راستی آبشخور جهل ازکدام سراب سیراب خواهد شد؟ روان های فشرده از کدامین سراب التیام خواهند گرفت؟ سیراب از عطش توانستن را چگونه خواهند فهمید؟ به هر تقدیر کودکم تو والا و پاکی هنوز در آرزوی ذره ای امید زنده بمان.

فیلم سازی آسیب های اجتماعی 

با توجه به روحیه پر تلاش و هدفمندم با دکتر کمال بهار نیز حداقل ۳ فیلم مستند آسیب شناسی اجتماعی را پیش بردم: ۱- فیلم عیدز ، ۲- فیلم چرخ زنان ( در رابطه با مقایسه زنان مسافرکش ایرانی و آلمانی ) ۳- رقص مرگ در رابطه با مصرف قرص اکستازی که در مصرفش در دهه ۱۳۸۰ بسیار شایع بود. با توجه به حضور دائمی در پاتوق های آسیب شناسی، خصوصاً در محدوده میدان غار اکثر نیازمندان و آسیب دیدگان و خلاف کاران آن محلات را خانه به خانه و کوچه به کوچه می‌ شناختم و سالها بین آنها می رفتم و هر کمک حرفه ای که به ذهنم می رسید دریغ نمی کردم. بسیاری از کارشناسان و مسئولان را به عنوان پاتوق شناس محلات آسیب پذیر شهر تهران مشایعت میکردم و تلاش زیادی میکردم تا از واقعیات تلخ زیر پوست شهر مطلع شوند و در این راستا مرحوم راه چمنی ، رضا میر کریمی ، برادران علایی ، تهمینه میلانی ، پاسدار احمدی مقدم ، محمد علی زم ، و چهره های مختلف اجتماعی _ هنری و سیاسی را و بعضا توصیه هایی مبنی بر لزوم کمتر کردن توجهم به این طیف را از آنها می شنیدم …! حتی برای گفتگو با برنامه گفتگوی انسانی که توسط آقای مهران مدیری در سال ۱۳۸۳ اجرا می ‌شد،  به عنوان مشاور تحقیق با دکتر عیسی جلالی همکاری داشتم. البته در ۳ فیلم مستند به نامهای دورخ  اما سرد و کودکان خیابان که مقام نخست جشنواره کیش را در سالهای ۷۹ و ۸۰  کسب کرد به عنوان همکار اصلی با خانم دلارام کارخیران  همکاری داشتم.

پاتوق شناسی آسیب های اجتماعی

همزمان با این شرایط در عرصه تهیه فیلم های آسیب های اجتماعی و فعالیت های حرفه ای حوزه مددکاری تقریباً شبانه روز فعالیت می‌ کردم . برای مثال همکاری در فیلم های متعدد در زمینه آسیب شناسی اجتماعی و مصاحبه های متعدد با آسیب دیدگان در پاتوق های آسیب شناسی بخش جدا نشدنی از فعالیت های روزانه خود قرار داده بودم. دائماً در پاتوق ها به دنبال شناسایی و پیشگیری از آسیب ها بودم. شب هنگام در ترمینال ها و محلات حاشیه، خصوصاً میدان غار به دنبال مصاحبه، همکاری کشف و شهود رشد حمایت ارجاع بهزیستی ، تهیه مستند و مصاحبه بودم.

مقاله نویسی در روزنامه و مصاحبه با جراید و خبرگزاری ها

معمولا به صورت مداوم در عرصه حرفه ای دست به اقدامات متنوع تاثیرگذار می زدم . یکی از این اقدامات همراهی و همکاری با اصحاب رسانه بود که از سال ها پیش در روزنامه آفرینش مربوط به دانشگاه آزاد حق التحریر میگرفتم ،همچنین در روزنامه های دیگر، نگارش مقالات متعدد در نشریات مختلف اقداماتی بود که از سال ۷۶ رقم زده شد و اولین مقاله ای که از من در سال ۷۶ با عنوان تکدی گری تمنای واهی  و خودکشی و از این دست تیتر ها در روزنامه آفرینش درج می‌ شد مرا بسیار مشعوف می‌کرد. اما آرام‌ آرام نگارش حرفه ای تر و مصاحبه های  تخصصی تر در حوزه آسیب‌های اجتماعی با ایرنا و ایسنا تا آنجا مرا پیش برد که برای مقاله نویسی آسیبهای اجتماعی در روزنامه آفرینش حق التحریر دریافت می نمودم.

آشنایی با دکتر موسوی چلک  و  انجمن مددکاران اجتماعی ایران

در این میان افتخار همکاری با برادر ارجمندم دکتر موسوی چلک در برگزاری همایش های مختلف سالیانه انجمن به عنوان مجری را داشتم و البته خاطره اولین دیدارم با ایشان را در زیر یادآور میشوم:

طرح ساماندهی محدوده هرندی( میدان غار) : از سال ۱۳۸۱ در فرهنگسرای خواجوی کرمانی واقع در ناحیه ۴ منطقه ۱۲ شهرداری تهران یعنی محدوده میدان غار ، کارگروه آسیب‌شناسی و ساماندهی میدان غار با حضور کارشناسان حوزه آسیب های اجتماعی به مدت تقریبی پنج ماه فعال شد. مسئول راه اندازی اولیه این سلسله نشست‌ها آقای جانقلی مدیر وقت خانه سبز بود که در همان جلسات برای اولین بار با دکتر موسوی چلک آشنا شدم. در آن زمان ایشان به نمایندگی از سازمان برنامه و بودجه در جلسات حضور می یافتند. در آن دوره که خودم را آسیب شناسی حرفه ای قلمداد میکردم  برای همگرایی بیشتر سازمانهای همکار در این طرح ، منزلی قدیمی ( به قول معروف خانه ننه قمری ) را به مبلغ ۳۰ هزار تومان اجاره کردم و پارچه نوشته ای با عنوان خانه سلامت در سردرش وصل کردم اما این اقدام ده روز بیشتر دوام نیافت و در نهایت با توجه به پیچیدگی موضوع آسیب شناسی در آن محله خاص در همان حد ارزیابی اولیه محله مسکوت و عقیم ماند.

طرح فقر زدایی کلاک بالا در کرج:  در طرح فقر زدایی بهزیستی در منطقه کلاک بالا به مدت سه سال همکاری داشتم و اقدامات علمی در توسعه محلی را بهتر دریافتم و مفهوم شناسایی و تحدید محله ، شناخت و بهره گیری از ذینفعان و تشکیل کارگروه های مربوطه را بهتر متوجه شدم.  بعد از آن بود که در کتب علمی پیش نیاز اقدامات مددکاری جامعه ای را شناسایی و تعیین محدوده و قلمرو عملیاتی و بلوک بندی در پهنه ای با آسیبهای نه چندان عمیق مثل منطقه پر آسیب میدان غار ذکر شد.

همکاری با رادیو

بیشترین همکاری که با رادیو داشتم در طول دو سال همکاری با رادیو اقتصاد بود که به عنوان کارشناس مجری یکی از برنامه ها هفته ای ۲ تا ۳ بار برنامه زنده اجرا می‌کردم و البته در تمامی برنامه های رادیو و تلویزیونی نیز تلاش داشتم تا مفاهیم پیشگیرانه آموزشی و مددکاری مدنظر قرار گیرد و در جهت اعتلای مباحث مددکاری توجه عوام و خواص به خوبی جلب گردد. ضمنا بیش از هزار مصاحبه رادیویی خصوصا در از سال ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۸ یا رادیو البرز در زمینه آسیب شناسی اجتماعی و روانی داشتم.

مرکز مشاوره نیروی انتظامی (مشاور خانواده و مددکار اجتماعی) 

مراکز خانه سبز که در سال ۱۳۸۱ تعطیل شد ، در مراکز مشاوره نیروی انتظامی تهران بزرگ به عنوان مددکار اجتماعی شروع به مشاوره خانواده کردم. در حالی که تجربه اندکی در این مورد داشتم اما با توجه به اینکه نیروی انتظامی نیز در موضوع مداخلات خانواده و بهره گیری از مددکاران و مشاوران مستقر در کلانتری ‌ها و مراکز مشاوره تازه کار بود،  عنوان مسئول علمی مرکز مشاوره خانواده رازی به من داده شد. یکی از خاطراتم در این محل این است که در شش ماهه اول همکاری هنوز مرکز مشاوره مذکور رسما فعال و تجهیز نشده بود اما صرفا نیروی انسانی در آنجا مستقر بود و منتظر بازگشایی رسمی بودیم و هر ماه نیروهایی برای بررسی می آمدند اما در نهایت بعد از گذشت یک سال این مرکز افتتاح شد و در حوزه مداخلات حرفه ای خانواده و مداخلات سیستمی به شکل مدیریت موردی اعم از مشاوره ، روانشناسی ، مددکاری و مشاوره حقوقی اقدامات حرفه ای انجام میشد. نهایتاً دو سال با نیروی انتظامی تهران بزرگ همکاری داشتم.

کار با انجمن حمایت از حقوق کودکان

بعد از ظهر روزهایی که در مرکز مشاوره رازی بودم  ، در پروژه خانه کودک ناصر خسرو زیر نظر انجمن حقوق کودکان فعال بودم . به این شکل همچنان از فعالیت در عرصه کودکان جدا نماندم و ۶ سالی بود که در زمینه کودکان آسیب دیده و در معرض آسیب فعالیت می کردم. با ماشین هیلمن سفیدم دائماً بعد از اتمام کار در مرکز مشاوره رازی،  عازم خانه کودک ناصر خسرو می شدم و در این بین و یا بعد از اتمام کار عصر گاهی، دوباره در محدوده های پر آسیب به مصاحبه و همنشینی با سختیهای محدوده زیر گذر بازارچه، پامنار، عودلاجان ، چهارراه سیروس، پارکهای بهاران ، حقانی خواجوی کرمانی، انبار گندم ، زیر پل ری ، زیر پل بعثت،  پارک امیریه راه آهن، میدان راه آهن ، لب خط شوش و بازار سنگ فروشی ها و اوراقچی ها حاضر میشدم ،  فکر می‌کردم ، غمگین و خشمگین می شدم ، آگاه ‌سازی می‌ کردم ، کمک میکردم و شوق به رفتن داشتم.

طرح ارزیابی سریع وضعیت معتادان پرخطر

در سال ۱۳۸۲ با دکتر نصیری منش رییس انجمن کاهش آسیب اعتیاد به نام انجمن پرسپولیس همکاری داشتم و در  اولین موقعیت یابی و ارزیابی سریع معتادان در کشور که همکاری نمودم. در این راستا یک هفته با بیماران HIV+ در بیمارستان روزبه زیر نظر روانپزشکان مشهور دوره های تخصصی مصاحبه و گروه درمانی معتادان و مبتلایان به اچ آی وی را گذراندم و به عنوان جمع کننده اطلاعاتی در رابطه با معتادان پرخطر در حوزه غرب آسیا معرفی شدم و با اداره سلامت وزارت بهداشت طرح های میدانی و علمی داشتم.

مددکاری در قلمرو صنعت ( مددکار اجتماعی سایپا) 

از طریق معرفی ( آقای خسرو  منصوریان) مدیر انجمن احیای ارزشها در خودروسازی سایپا به عنوان مددکاری اجتماعی دوره بدو استخدام را گذراندم و با دو محل کار سابقم یعنی انجمن حقوق کودک و واحد مشاوره نیروی انتظامی قطع همکاری کردم و از سال ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ به عنوان مددکار اجتماعی شرکت سایپا جذب و با فضای متفاوت مددکاری در قلمرو صنعت آشنا شدم. کار در ساپیا از قبل از طلوع آفتاب شروع و تا بعد از غروب آفتاب به شکل یکسره فعال و سنگین بود ولی با تجربیات زیر نیز آشنا شدم:

محدودیت های کاری، جابجایی شغلی، فرسودگی شغلی، حوادث ناشی از کار و ضمن کار، طب کار، ایمنی و بهداشت صنعتی ، اعتیاد و رفتارهای پرخطر ، معرفی پزشکان متخصص به پرسنل، بیماریهای شغلی ،  ارگونومی ، بیماریهای شغلی ، گزارش حوادث به امور بیمه ، ثبت استعلاجی ، شناسایی پرسنل پرخطر ، پرداخت هزینه های پاراکلینیکی و رفت و آمد به پزشک، عیادت و بازدید در منزل و بیمارستان از افراد بیمار و حادثه دیده ، پیگیری اوضاع پرسنل دارای استراحت پزشکی طولانی‌مدت و منفک شده از کار ، وضعیت بیماران صعب العلاج و جانبازان و… را آشنا شدم و ۵۰ جلسه آموزش گروهی در سالن اجتماعات واحد آموزش سایپا برای پرسنل ارایه دادم.

  • ازدواج: در میانه کار سنگین و در ضمن تحصیل در کارشناسی ارشد ، ازدواج را نیز رقم زدم که نتایج آن  فرزندانی هوشیار و علاقمند رشد به نامهای ستایش و سامیار است.

آغاز به کار کلینیک مددکاری اجتماعی شهروند

موافقت اصولی کلینیک مددکاری اجتماعی را در سال  ۱۳۸۳ دریافت کردم و سپس با شرکت سایپا قطع همکاری نمودم. کلینیک را در خیابان جمالزاده تهران در اتاق کوچکی دایر کردم و با توجه به مشکلات مالی بعد از یک سال مجبور به جابجایی و همکاری با موسسه فرهنگی هفت اورنگ شدم و کلینیک را در یکی از اتاق های آن موسسه در فرمانیه دایر نمودم. در فرمانیه به آهستگی امکان فعالیت گسترده در عرصه کلینیک داری ریشه دواند. انیمیشن مددکار شهر را برای شهرداری تهران در آنجا ساختیم و در حوزه آسیب‌های اجتماعی ساخت فیلم یک ساله کار با مددجوی آسیب دیده ای به نام سهیلا میرزایی را داشتم. او همینک در قید حیات و ساکن کرج است. در طول یک سال زندگی با این فرد همراه با تمام تخلفاتی که انجام می داد، فیلم مستند منحصر به فردی را به تصویر کشیدم که با توجه به وضعیت مالی نه چندان مناسبم فیلمهای اصلی آن ( راش فیلم) را طبق قرارداد به آقای حمیدرضا محسنی از کارگردانان سینما تحویل دادم.

زندگی با جوکیها ( غربتی یا قبادرازها) : به دلیل فعالیت در مراکز ساماندهی کودکان خیابان از سال ۱۳۷۸ با طیف جوکیهای میدان غار نیز آشنا شدم . به نحوی که بسیاری از کودکان و خانواده های این جامعه آسیبی را  از نزدیک می شناختم. بر همین اساس در طول سال ۱۳۸۴ با غربتی های ساکن محدوده میدان غار به حالت ییلاق عازم دشتی در حوالی ۷۰ کیلومتری ساری شدیم و آنجا تجربه زندگی سه روزه بین جوکی های خلافکار را داشتم. آنها در چاله هایی که برای استخراج آب در زمین حفر می کردند کودکانشان را می شستند و از طرفی ظروف غذای خود را هم در آن آب می شستند و در آن ظروف با غذای آنها شریک می شدم.

دنیای عجیب غربتی ها را کودکان بی هویت و بی سوادی تشکیل می دهند که در قبل از ۱۰ سالگی عروسی می کنند و در این میان اولین عروسی کودکان ۶ ساله را به تصویر کشیدم. ناهنجار ترین رفتارها و سبک زندگی از نظر بهداشتی _ زیستی با امکانات کاملاً بدوی و زندگی ابتدایی که هیچ آسیب شناسی در ایران تا این حد به آنها نزدیک نشده است. بیش از نیمی از جمعیت آنها حداقل یک بار سابقه کیفری دارند. اکثر فیلمهای این فیلمها را هم به آقای حمیدرضا محسنی تحویل دادم.

مقاله علمی: در همایش بین رشته‌ای طب سالمندی در دانشگاه علوم پزشکی البرز، مقاله ای با عنوان اثربخشی درمان های شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی سالمندان ارائه شد.

از سنجش سلامت روان شهروندان تهرانی تا گروه درمانی معتادان در کرج

در سال ۱۳۸۴ برای اولین بار در محدوده فرمانیه از طریق انجام آزمون روانشناسی آیزنک که در آن زمان به شکل کاغذی انجام می‌ شد، اقدام به روانسنجی عمومی شهروندان نمودم. اما بعد از سه سال آزمون و خطا و تلاش برای فراگیر شدن آن توفیق چندانی حاصل نیامد. در آن زمان به قصد عزیمت به هندوستان جهت ادامه تحصیل به کرج نقل مکان کردم. اما بدلایل متعدد امکان سفر میسر نشد و لذا در میدان مادر کرج،  در مرکز متادون درمانی اتاقی را در اختیار گرفتم تا به شکل همزمان به عنوان مددکار خانواده و گروه درمانگر اعتیاد ، کار در کلینیک مددکاری شهروند را به این مرکز جابجا نمایم و در همین زمان در درمانگاه رجایی شهر کرج و همچنین درمانگاه شبانه روزی هاشمی تهران نیز به عنوان مشاور خانواده فعال بودم.

مجری گری در صدا و سیما

وقتی در عرصه فیلم سازی ، سریال تولید شده شهر سالم را به معاون اجتماعی شبکه ۴ معرفی می کردم بحث تهیه کنندگی در تلویزیون به من پیشنهاد شد اما با توجه به بی رغبتی و تمایلم به اجرا و گویندگی در آزمونهای جذب مجری پذیرفته شدم. از آن تاریخ به مدت ۸ سال در شبکه ۴ و بعضاً در شبکه های دیگر ، به عنوان کارشناس مجری برنامه اردیبهشت حضور یافتم و در بیش از ۱۵۰۰ برنامه زنده تخصصی تلویزیونی حضور یافتم. در تمامی این برنامه ها هدف اصلی من آگاهسازی آحاد مردم با اهمیت موضوع مددکاری اجتماعی و علوم یاورانه بود و بنابراین از هر فرصتی برای ارائه مفاهیم پیشگیرانه آموزشی _ فرهنگی بهره می جستم. ضمنا بعد از گذراندن دوره های طولانی مدت حرفه ای و تخصصی ، گواهینامه پایان دوره آموزش گویندگی و اجرا را در سال ۱۳۹۱ از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران دریافت نمودم.

تداوم کار کلینیک مددکاری اجتماعی شهروند : در همین حین کلینیک مددکاری را به روبروی زندان رجایی شهر کرج منتقل کردم  و حدود ده سال برای ارائه خدمات مددکاری و مشاوره به طیف های مختلف اجتماعی خصوصا خانواده ها و آموزش و ساماندهی زنان سرپرست نیز با دفتر زنان بهزیستی البرز همکاری متعددی داشتم. از راه ‌اندازی گروه ‌های همیار در زمینه مصنوعات چرمی تا مغازه سبزی آماده و آموزش های گروهی آنها و خدمات مختلف مشاوره و روان سنجی و آموزش های حرفه ای به زنان سرپرست در همین حین در حوزه خانواده و ازدواج فعالیت خود را گسترش میدادم .

ریاست کانون کلینیکهای مددکاری اجتماعی: از سال ۹۲ تا ۹۵ به مدت چهار سال به عنوان رئیس کانون سراسری مراکز مددکاری اجتماعی کشور منصوب شدم. این سمت را در کنار هیئت مدیره کانون با یکپارچه سازی هیات مدیره های استانها از طریق پیامک و سپس وایبر و تلگرام و … پایه گذاری کردم. تهیه نقشه موقعیتی دینامیک کلینیکهای هر استان،  تهیه و توزیع پرچم و بج و برگزاری دو نشست کشوری در قالب آموزش و مجمع عمومی تلاشی برای اتحاد کلینیک ها در آن سالها بود.

دبیر علمی طرح توسعه فرهنگ شهروندی منطقه ۵  شهرداری کرج: در سالهای ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶ با توجه به اینکه در روند علمی و اجرایی توسعه محلی و پروژه فقرزدایی منطقه کلاک کرج مشارکت داشتم ، شهرداری کرج پیشنهاد داد تا بر آن اساس در یکی از محلات کرج نیز با عنوان توسعه فرهنگ شهروندی به توسعه محلی بپردازیم و در همین راستا از تمامی ارگان های ذیربط اعم از بهزیستی و سایر نهادها در سال ۱۳۸۷دعوت به عمل آمد و اینجانب به عنوان دبیر کمیته علمی در طرح توسعه فرهنگ شهروندی منطقه ۵ شهرداری کرج پروژه ای منصوب شدم اما جای بسی تعجب بود که بعد از مراسم افتتاحیه صرفاً بر اساس اصرار اینجانب جلسه ای در یکی از مساجد حصارک پایین با حدود ۱۰ نفر از معتمدین محلی برگزار کردیم و کلیت این طرح در همان ابتدا مغفول ماند و این طرح توسعه در نخستین گام برای آغاز فعالیت پایان پذیرفت.

تدریس در استانها: از سال ۱۳۸۷ به عنوان مدرس کشوری در استان های مختلف اعم از زنجان، بوشهر، ایلام ، شهرکرد ، اصفهان، مشهد و گرگان و  … به تدریس دوره های تخصصی مددکاری اجتماعی در زمینه آسیب‌های اجتماعی ، فنون مصاحبه ،گزارش نویسی محتوایی و… حضور می یافتم که با شیوع کرونا تبدیل به آموزشهای مجازی شد.

تعاونی وحدت مددکاران اجتماعی 

در سال ۱۳۸۹ شرکت تعاونی وحدت مددکاران اجتماعی تاسیس شد و اینجانب نیز عضو هیات مدیره آن بودم. این تعاونی تلاش‌های زیادی نمود تا سودآوری و نتایج ارزشمندی در عرصه مددکاری اجتماعی انجام شود اما چندان توفیقی بدست نیامد تا موجودیت تعاونی مذکور در سال ۱۴۰۰ با انحلال رسمی پایان پذیرفت. ضمنا در سال ۱۳۹۲ و ۱۴۰۰ دو عضو پیشکسوت این تعاونی یعنی آقای حمید امرآبادی و قاسم قادری ورکانی دار فانی را وداع گفتند.

  • تدریس دانشگاهی: از سال ۱۳۸۵ که فارغ التحصیل در رشته مردم‌شناسی شدم در واحد های مختلف دانشگاه های علمی _کاربردی اعم از تهران و کرج شروع به تدریس کردم. دانشگاه بهزیستی تهران ، بهزیستی کرج ، دانشگاه واحد ۳۱ تهران، دانشگاه بنیاد شهید کرج، زندان رجایی شهر و دانشگاه فرهنگ و هنر،…

همچنین در حدود دو سال به تدریس در دانشگاه خوارزمی کرج با معرفی دکتر موسوی چلک در رشته های مددکاری اجتماعی نمودم و در مجموع بیش از چندین هزار دانشجو را  در بیش از ۱۰ دانشگاه آموزش دادم. ضمنا در دانشگاه خوارزمی سه مورد سخنرانی در نشستهای تخصصی مددکاری اجتماعی با عناوین بدیع زیر داشتم : روانشناسی اجتماعی داوطلبین در سازمان‌های مردم نهاد در سال ۱۳۹۵  ، عنوان ملاک‌های ازدواج موانع و راهکارها در سال ۱۳۹۸ ، و چالشهای ازدواج در سال ۱۳۹۵

  • ضمنا سه دوره آموزشی با عنوان فنون مذاکره و ارتباط حرفه‌ای با آسیب دیدگان اجتماعی را در موسسه جرم شناسی دانشگاه تهران با همکاری خانم دکتر شهلا معظمی برگزار کردم و در سال ۱۳۹۸ نیز با موسسه تحقیقات علوم جزایی و جامعه‌شناسی همکاری داشته و مدرس کارگاه آموزشی حقوق کودک و کودکان دارای ملال جنسیتی( ترنس) به مدت ۳ ساعت در دانشگاه تهران بودم .
  • ارزیابی مدیران و غربالگری کارشناسان : با دریافت گواهینامه معادل تربیت ارزیاب حرفه ای شایستگی های عمومی مدیران پایه دولتی از مرکز آموزش مدیریت دولتی امکان ارزیابی صلاحیت های عمومی مدیران فراهم شد و نزدیک به یک هزار مورد ارزیابی در طول ۵ سال اعم از سازمانهای زیر انجام شد: وزارت اقتصاد ، سازمان بنادر و کشتیرانی ، سازمان اوقاف ، کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان ، سازمان زندانها ، سازمان هواشناسی ، سازمان برنامه و بودجه ، سازمان آب ، وزارت جهاد کشاورزی ، مدیران پالایشگاهی ، اورژانسهای بیمارستانی و…

غربالگری استخدامی و ارزیابی شایستگی و سلامت روانی _ شغلی شرکت های تابعه مپنا : ارزیابی روانشناختی بیش از ۳ هزار نفر از پرسنل تابعه شرکت های تابعه گروه مپنا از سال ۹۶ همچنان در حال انجام است.

  • خانواده درمانی و مشاوره ضمن و پیش از ازدواج: (عضویت دائمی در شورای مشورتی دادگستری البرز در امر خانواده در سال ۱۳۹۷ ): از ابتدای فعالیت حرفه ای رسمی در سال ۱۳۷۸ تاکنون مداخلات حرفه ای مددکاری و روانشناسی به شکل خانواده درمانی ، زوج درمانی و پیش از ازدواج با رویکرد مداخله ای و درمانی تلفیقی برای بیش از ۳۰۰۰ خانواده دارای پرونده در کلینیک مددکاری اجتماعی شهروند توسط اینجانب انجام گرفته است.

ضمنا در همین راستا از سازمان بهزیستی کشور گواهی پایان دوره تخصصی تربیت مربی مداخلات مددکاری اجتماعی در مراقبت از خانواده و طلاق در تاریخ ۱۳۹۸ به مدت ۲۸۰ ساعت با کارورزی ۲۴۰ ساعت دریافت کردم.

طرح های اجتماعی _ترویجی

از طرح های اجتماعی و ترویجی موثر در کلینیک مددکاری اجتماعی شهروند می‌توان به : اقدام ترویجی جمع آوری زباله در زمان عزاداری دهه محرم اشاره کرد. این بدعت که امری موثر بود از سال ۹۲ رقم خورد و تا پیش از کرونا تبدیل به رفتاری فرهنگی و موثر در قالب گروه‌های متعدد در کرج شد. گروه مددکاری شهر پاک با دستان مهربان تو  با کاور های مخصوص و دستکش به امر جمع آوری زباله های خشک در لابلای عزاداری و افرادی که در ازدحام تکایا و علم کشی ها و شور حسینی بودند تلاش می کرد تا این مراسم دینی فرهنگی را با آگاهی از لزوم حفظ صحیح محیط زیست ترویج بخشد.

از سویی با ایجاد موج کرونا در اسفند ۹۷ نیز اقدام به کار ترویجی از طریق بیش از پنجاه نفر با در دست داشتن شعارات پیشگیرانه روی بنر ها در محدوده گوهردشت نمودیم. این اقدامات متفاوت باعث شد که نگاه محافظه ‌کارانه واپسگرایانه افراد را ، تبدیل به جرات مندی هوشمندانه سلامت محور نماید. از این دست اقدامات ترویجی _ آموزشی همچنان با گروه‌های همیار و خود یار داوطلبانه مختلف در سطح کلینیک در حال پیگیری است. با توجه به همکاری موثر با شهرداری کرج ، در سال ۱۳۹۸ به عضویت گروه مشاورین و اتاق فکر شهرداری کرج درآمدم .

توجه و تمرکز بر آزمون های روان سنجی: از سال ۱۳۷۸ کار با آزمونهای روانشناسی خصوصا ریون کودکان و آیزمک نوجوتنتن را شروع کردم. با خودآموزی آزمونهای تخصصی از قبیل میلون، نئو ، دیسک کارگاههای تخصصی و دوره های متعدد حضوری و مجازی را برای کارشناسان حوزه‌های روانشناسی و سایر علوم یاورانه اجرا نمودم. همچنین مبدع و بانی اخبار مددکاری اجتماعی شدم که برای اولین بار در طول سال ۱۴۰۰ به صورت مجازی ارائه داده می شد.

گنجینه: خاطرات و درس آموخته های احمد رحیمی مددکار اجتماعی
گنجینه: خاطرات و درس آموخته های احمد رحیمی مددکار اجتماعی
رسانه تاب آوری ایران رسانه تاب آوری ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا