مددکاری اجتماعی انتقادی: چالشی برای وضع موجود و چراغ راهی برای عمل در میدان

مددکاری اجتماعی انتقادی: چالشی برای وضع موجود و چراغ راهی برای عمل در میدان
مددکاری اجتماعی انتقادی رویکردی قدرتمند و تحولآفرین است که از چارچوبهای سنتی مددکاری اجتماعی فراتر رفته و به دنبال ریشهیابی و مقابله با نابرابریهای اجتماعی، بیعدالتیها و ستمهای ساختاری است.
این پارادایم نظری، با نگاهی عمیق به قدرت، سیاست و اقتصاد، مددکاران اجتماعی را به سوی کنشگری فعالانه برای تغییرات بنیادین اجتماعی سوق میدهد. اما جایگاه این رویکرد در مددکاری اجتماعی کاربردی در میدان عمل چیست و چگونه میتواند به مددکاران برای اثربخشی بیشتر در مواجهه با مشکلات مددجویان یاری رساند؟
مددکاری اجتماعی انتقادی چیست؟
مددکاری اجتماعی انتقادی بر خلاف رویکردهای سنتی که عمدتاً بر حل مشکلات فردی تمرکز دارند، بر تحلیل و درک علل ساختاری مشکلات اجتماعی تأکید میکند.
این رویکرد معتقد است که بسیاری از مشکلات فردی مانند فقر، بیکاری، خشونت و اعتیاد، نتیجه نابرابریهای سیستمی و روابط قدرت ناعادلانه هستند. از این رو، هدف نهایی مددکاری اجتماعی انتقادی، نه فقط کمک به افراد برای انطباق با شرایط موجود، بلکه مبارزه با شرایط موجود و تلاش برای ایجاد جامعهای عادلانهتر است.
اصول کلیدی مددکاری اجتماعی انتقادی عبارتند از:
- آگاهیبخشی و توانمندسازی: کمک به افراد و گروهها برای درک ریشههای ساختاری مشکلاتشان و توانمندسازی آنها برای اقدام جمعی.
- ضد ستمگری: مبارزه فعال با هرگونه تبعیض و ستم مبتنی بر نژاد، جنسیت، طبقه، گرایش جنسی، معلولیت و … .
- عدالت اجتماعی: تلاش برای توزیع عادلانه منابع و فرصتها در جامعه.
- مشارکت: اهمیت دادن به صدای افراد و گروههای به حاشیه رانده شده و مشارکت آنها در فرآیندهای تصمیمگیری.
- انتقاد از وضع موجود: زیر سؤال بردن ایدئولوژیها، سیاستها و نهادهایی که به نابرابریها دامن میزنند.
- کنشگری و تغییر اجتماعی: فراتر رفتن از حمایت فردی و تلاش برای تغییرات ساختاری در جامعه.
این رویکرد با الهام از نظریههای مارکسیسم، فمینیسم، پستمدرنیسم و نظریه نژادی انتقادی، چارچوبی تحلیلی و عملی را برای مددکاران اجتماعی فراهم میآورد تا به جای پذیرش منفعلانه مشکلات، به تحلیل عمیق آنها بپردازند و در جهت رفع ریشههای آنها قدم بردارند.
جایگاه مددکاری اجتماعی انتقادی در میدان عمل
در میدان عمل، جایی که مددکاران اجتماعی به صورت روزمره با مشکلات پیچیده انسانی روبرو هستند، مددکاری اجتماعی انتقادی میتواند نقش حیاتی ایفا کند. این رویکرد به مددکاران کمک میکند تا از نگاه سطحی به مشکلات فراتر رفته و به تحلیل عمیقتر و سیستمیتر بپردازند.
برخی از ابعاد جایگاه مددکاری اجتماعی انتقادی در میدان عمل عبارتند از:
- تشخیص فراتر از فرد: به جای تمرکز صرف بر “نقص” یا “مشکل” در فرد، مددکار انتقادی به دنبال شناسایی عوامل سیستمی و اجتماعی است که فرد را تحت تأثیر قرار دادهاند. برای مثال، اگر فردی به دلیل فقر به کمک نیاز دارد، مددکار انتقادی نه تنها به او در دستیابی به منابع کمک میکند، بلکه به دنبال درک و مقابله با سیاستهای اقتصادی ناعادلانه یا فقدان فرصتهای شغلی در منطقه نیز هست.
- توانمندسازی واقعی: در مددکاری سنتی، توانمندسازی ممکن است به معنای کمک به فرد برای سازگاری با شرایط موجود باشد. اما در مددکاری انتقادی، توانمندسازی به معنای کمک به افراد برای درک قدرت و تواناییهای خود برای تغییر شرایط موجود و بسیج برای حقوقشان است. این شامل کمک به مددجویان برای سازماندهی، اعتراض و مطالبهگری میشود.
- وکالت و حمایتگری (Advocacy): مددکاران اجتماعی انتقادی نقش فعالی در وکالت از حقوق گروههای به حاشیه رانده شده ایفا میکنند. آنها نه تنها برای یک فرد خاص، بلکه برای تغییر سیاستها و قوانینی که به نفع تمامی افراد آسیبدیده است، تلاش میکنند. این میتواند شامل لابیگری، شرکت در اعتراضات عمومی و آگاهیبخشی به جامعه باشد.
- نقد نهادها و سازمانها: مددکاران اجتماعی انتقادی تنها مجریان سیاستها نیستند، بلکه ناقدان آنها نیز هستند. آنها به نقد عملکرد نهادها، سازمانها و حتی خود حرفه مددکاری اجتماعی میپردازند تا از این طریق به بهبود خدمات و رفع تبعیضها کمک کنند.
- کار گروهی و اجتماعی: مددکاری انتقادی به شدت بر کار گروهی و اجتماعی تأکید دارد. این رویکرد مددکاران را تشویق میکند تا به جای کار انفرادی، با مددجویان، جوامع و سایر فعالان اجتماعی برای ایجاد تغییرات گستردهتر همکاری کنند. برای مثال، تشکیل گروههای حمایتگر، سازماندهی کمپینهای آگاهیبخش و بسیج محلی برای حل مشکلات.
- اخلاق و تعهد اجتماعی: مددکاری اجتماعی انتقادی فراتر از چارچوبهای اخلاقی صرف، بر تعهد مددکار به عدالت اجتماعی و مسئولیت او در قبال تغییرات سیستمی تأکید میکند. این به معنای اتخاذ مواضع فعالانه در برابر بیعدالتیها، حتی اگر این مواضع چالشبرانگیز باشند.
در نهایت، مددکاری اجتماعی انتقادی به مددکاران این امکان را میدهد که از حالت یک “ارائهدهنده خدمات” منفعل به یک “کنشگر تغییر اجتماعی” فعال تبدیل شوند.
این رویکرد به آنها چشماندازی وسیعتر از مشکلات انسانی میدهد و راه را برای ایجاد تغییرات پایدار و معنادار در زندگی افراد و جوامع هموار میکند.
با وجود چالشهای فراوان در پیادهسازی این رویکرد در ساختارهای موجود، مددکاری اجتماعی انتقادی پتانسیل عظیمی برای تبدیل مددکاری اجتماعی به ابزاری قدرتمند برای عدالت و رهایی دارد.
