ندای خاموش مددکاری اجتماعی ایران: خلأها، چالش‌ها و نیاز به گوش شنوایی

ندای خاموش مددکاری اجتماعی ایران: خلأها، چالش‌ها و نیاز به گوش شنوایی

سال‌هاست که جامعه مددکاری اجتماعی در ایران با مشکلات و چالش‌های عمیقی دست و پنجه نرم می‌کند. مشکلاتی که ریشه در ساختارهای ناکارآمد، سیاست‌گذاری‌های نادرست و عدم وجود یک نهاد متولی واحد و قدرتمند دارند.

در این میان، هرچند تلاش‌های بسیاری برای نمایاندن این شکاف‌ها و خلأها صورت گرفته، اما این صداها به گوش شنوایی نرسیده‌اند و همچنان مددکاران اجتماعی در سکوت و انزوا به فعالیت خود ادامه می‌دهند.

سیاست‌گذاری‌های نامتناسب: دور از واقعیت میدان عمل

یکی از بزرگترین مشکلات مددکاری اجتماعی در ایران، اتخاذ سیاست‌های اجرایی از پیش تعیین شده است که هیچ تناسبی با نیازها و شرایط واقعی مددکاران و جامعه ندارند.

این سیاست‌ها اغلب در محیط‌های اداری و بدون در نظر گرفتن تجربیات و دیدگاه‌های متخصصان میدانی تدوین می‌شوند.

در نتیجه، برنامه‌ها و دستورالعمل‌ها به جای حل مشکلات، به پیچیدگی و ناکارآمدی هرچه بیشتر فرایندها منجر می‌شوند. این رویکرد، نه تنها انگیزه‌ی مددکاران را کاهش می‌دهد، بلکه باعث می‌شود تا خدمات ارائه شده به جامعه، از کیفیت و اثربخشی لازم برخوردار نباشند.

ضعف نهادهای صنفی: صدای بی‌صاحب

در هر جامعه‌ای، نهادهای صنفی و انجمن‌ها نقش حیاتی در حمایت از حقوق اعضا و تأثیرگذاری بر سیاست‌گذاری‌ها دارند. با این حال، در جامعه مددکاری اجتماعی ایران، صنف قدرتمندی که توانایی رویارویی با نهادهای بالادستی و ایجاد تغییرات مثبت را داشته باشد، وجود ندارد.

انجمن مددکاران اجتماعی ایران، با وجود تلاش‌های محدود، به دلیل فقدان قدرت اجرایی و نفوذ کافی، نتوانسته است به عنوان یک مدافع مؤثر برای حل چالش‌ها و مشکلات عمل کند. این ضعف، عملاً صدای مددکاران را خاموش کرده و آن‌ها را در برابر تصمیم‌گیری‌های غیرکارشناسی و ناعادلانه، بی‌دفاع می‌سازد.

فقدان کارگروه‌های فعال و نمایندگان متخصص که پیش‌تر در این انجمن وجود داشتند، این خلأ را عمیق‌تر کرده و امکان هرگونه رایزنی و تأثیرگذاری را از بین برده است.

تکثر متولیان: آشفتگی و عدم یکپارچگی

یکی دیگر از موانع کلیدی در مسیر پیشرفت مددکاری اجتماعی، فقدان یک متولی مشخص و واحد برای این حرفه تخصصی است. سازمان بهزیستی، کمیته امداد، بنیاد شهید و سایر نهادها، هر یک تنها مسئول مددکاران اجتماعی در مجموعه خود هستند و هیچ نهادی به صورت جامع، چالش‌ها و نیازهای کل جامعه مددکاری را پوشش نمی‌دهد.

این تکثر متولیان باعث ایجاد آشفتگی، پراکندگی و عدم یکپارچگی در استانداردها، آموزش‌ها و رویکردهای کاری شده است. هر سازمان بر اساس دیدگاه‌ها و اهداف خود عمل می‌کند، که نتیجه آن ایجاد شکاف‌ها و بی‌عدالتی‌های متعدد در میان مددکاران اجتماعی کشور است.

راهکارها: نیاز به اقدام فوری

برای برون‌رفت از این وضعیت بغرنج، لازم است اقدامات جدی و فوری در دستور کار قرار گیرد. تقویت نهادهای صنفی و اعطای اختیارات قانونی به آن‌ها می‌تواند به عنوان اولین گام، صدای مددکاران را به گوش مسئولان برساند.

همچنین، بازنگری در سیاست‌گذاری‌ها و اتخاذ رویکردی مشارکتی که از نظرات و تجربیات میدانی مددکاران بهره ببرد، می‌تواند به ایجاد برنامه‌های مؤثرتر و کارآمدتر منجر شود.

در نهایت، ایجاد یک مرجع واحد و قدرتمند که بتواند به صورت جامع تمامی جنبه‌های حرفه مددکاری اجتماعی را مدیریت و ساماندهی کند، حیاتی است.

این مرجع می‌تواند به استانداردسازی آموزش‌ها، تدوین قوانین حمایتی و نظارت بر عملکرد نهادهای مختلف بپردازد و به این حرفه، جایگاه شایسته خود را بازگرداند.

تا زمانی که گوش شنوایی برای دردهای جامعه مددکاری اجتماعی وجود نداشته باشد و این مشکلات ریشه‌ای مورد توجه قرار نگیرند، تلاش‌های فردی و گروهی به ثمر نخواهد نشست و این جامعه همچنان در سکوت و انزوا به فعالیت‌های خود ادامه خواهد داد.

ندای خاموش مددکاری اجتماعی ایران: خلأها، چالش‌ها و نیاز به گوش شنوایی
ندای خاموش مددکاری اجتماعی ایران: خلأها، چالش‌ها و نیاز به گوش شنوایی
رسانه تاب آوری ایران رسانه تاب آوری ایران
دکمه بازگشت به بالا