مددکاری اجتماعی در بافت روستایی: پلی میان سنت و تحول
تجربهای از روستای نوبهار
فهرست عناوین مطلب
مددکاری اجتماعی در بافت روستایی: پلی میان سنت و تحول
تجربهای از روستای نوبهار
زندگی در روستای نوبهار از توابع شهرستان خدابنده در استان زنجان، معنای واقعی مددکاری اجتماعی را در محیط طبیعی روستایی به من آموخته است. آنچه محدودیت جغرافیایی به نظر میرسید، فرصتی برای درک عمیقتر نیازهای اجتماعی و فرهنگی جامعه روستایی بوده است.
ورود به رشته مددکاری اجتماعی در دانشگاه شاهد همراه با انگیزه بازگرداندن دانش به جامعه محلی بوده است. این انگیزه بر اساس درک این اصل شکل گرفته که مددکاری اجتماعی زمانی مؤثر است که در بافت اجتماعی و فرهنگی خاص خود پیادهسازی شود.
تجربه عملی: کاربست نقشهای سهگانه مددکاری
یکی از تجربیات تعیینکننده حرفهای من، مواجهه با خانوادهای بوده که سرپرست آن به دلیل ساختار فکری و باورهای سنتی، مخالف ادامه تحصیل دختر خانواده در شهر دیگر بوده است.
در این موقعیت، خود را در جایگاه یک مددکار اجتماعی یافته و سه نقش اساسی این حرفه را به کار گرفتهام.
- نقش آگاهسازی: با اتخاذ رویکردی مبتنی بر احترام متقابل و پذیرش تنوع فرهنگی، تلاش کردهام تا نشان دهم که تحصیل نه تنها تهدیدی برای نظام ارزشی خانواده محسوب نمیشود، بلکه فرصتی است برای ارتقای جایگاه اجتماعی و اقتصادی کل خانواده.
- نقش آموزش دهنده: توضیح اهمیت توانمندسازی زنان و حقوق آموزشی دختران را نه با تحمیل الگوهای شهری، بلکه از طریق ارائه نمونهها و شواهد موجود در همین جامعه روستایی انجام دادهام تا نشان دهم تحصیل چگونه میتواند به رفاه جمعی خانواده مبادرت ورزد.
- نقش میانجیگری: کوشیدهام تا با کاهش تنشهای موجود میان اعضای خانواده، فضای مناسبی برای گفتوگوی سازنده ایجاد کنم که در آن تصمیم نهایی حاصل مشارکت و همفکری جمعی باشد، نه برآمده از اجبار یا فشار خارجی.
رویکرد نظری: نگاه انتقادی به مددکاری روستایی
این تجربه عملی موجب درک این مطلب شده که مددکاری اجتماعی در بافت روستایی نیازمند ترکیب رویکردهای مختلف از جمله مراقبت اجتماعی (Social Care) است. این بدان معناست که توجه مددکار نه تنها معطوف به فرد مراجع، بلکه به رفاه کلی خانواده و جامعه محلی باشد.
از منظر انتقادی مددکاری اجتماعی، ضروری است درک کنیم که سنتها و باورهای محلی نه ذاتاً مثبت و نه ذاتاً منفی، بلکه بخشی از واقعیت اجتماعی محسوب میشوند که باید با آنها در تعامل سازنده و دیالکتیکی قرار گیریم. هدف مددکاری اجتماعی نه دگرگونی ناگهانی نظام باورها، نه نادیده انگاشتن آنها، بلکه تسهیل فرآیند تحول تدریجی و آگاهانه است.
فعالیتهای جاری: کاربست رویکرد مبتنی بر شواهد
در حال حاضر، یکی از محورهای اصلی فعالیت حرفهای من، کار با خانوادههایی است که ممکن است موانعی بر سر راه ادامه تحصیل دختران ایجاد کنند. این موضوع اهمیت ویژهای دارد، زیرا میانگین سن ازدواج در منطقه نسبتاً پایین است و بسیاری از دختران امکان تکمیل مراحل تحصیلی را از دست میدهند.
این مداخله را عمدتاً در قالب کار گروهی و با بهرهگیری از فضای طبیعی اجتماعی موجود در دورهمیهای زنانه انجام میدهم. این رویکرد مزایای خاصی دارد: ایجاد محیطی صمیمی و غیررسمی، امکان دریافت حمایت جمعی برای پذیرش نظرات جدید، و تسهیل تبادل تجربیات میان خود اعضای جامعه.
رویکرد من مبتنی بر شواهد علمی (Evidence-Based Practice) است، بدین معنا که یافتههای پژوهشی و آمارهای معتبر را در اختیار خانوادهها قرار میدهم، اما هرگز آنها را ملزم به پیروی از تصمیم خاصی نمیکنم.
تصمیمگیری نهایی در چارچوب اصل خودتعیینگری (Self-Determination) با خود مراجعان است و نقش من محدود به فراهم آوردن اطلاعات لازم برای انتخاب آگاهانه است. همچنین مطابق اصول اخلاقی مددکاری اجتماعی، از هرگونه قضاوت یا سرزنش اجتناب میکنم.
نتیجهگیری
مددکاری اجتماعی در محیط روستایی فراتر از ارائه خدمات صرف است؛ بلکه نقش پل ارتباطی میان سنتها و نیازهای معاصر، میان میراث فرهنگی و آینده مطلوب ایفا میکند. این حرفه زمانی به اهداف خود دست مییابد که بتواند این پیوند را با رعایت اصل احترام به تنوع فرهنگی و در عین حال پایبندی به حقوق بنیادین انسان برقرار سازد.
تجربه عملی من نشان داده که مددکار اجتماعی در محیط روستایی نه در جایگاه قاضی و نه در جایگاه مبلغ، بلکه در نقش همراه و تسهیلکنندهای قرار دارد که در کنار اعضای جامعه، برای یافتن راهکارهایی کوشش میکند که هم پاسخگوی نیازهای کنونی باشد و هم با نظام ارزشی جامعه محلی انطباق یابد.
نویسنده: مهری بابالو، مددکار اجتماعی
دانش آموخته مددکاری اجتماعی دانشگاه شاهد تهران