ضرورت حیاتی حفظ و ارتقاء بهداشت روانی مدیران و کارکنان مراکز خدمات بهزیستی مثبت زندگی
فهرست عناوین مطلب
- ضرورت حیاتی حفظ و ارتقاء بهداشت روانی مدیران و کارکنان مراکز خدمات بهزیستی مثبت زندگی
- مقدمه: مثبت زندگی، خط مقدم خدمات اجتماعی
- ریشههای آسیبپذیری روانی در مراکز مثبت زندگی
- الف) ماهیت کار با تروما و آسیبهای اجتماعی
- ب) بار کاری بالا و منابع محدود
- ج) چالشهای سازمانی و ساختاری
- پیامدهای غفلت از بهداشت روانی کارکنان
- راهکارهای استراتژیک برای ارتقاء بهداشت روانی
- الف) تقویت سیستم حمایتی درونسازمانی (حمایت مدیران از کارکنان)
- ب) بهبود شرایط محیط کار و ساختار شغلی
- ج) افزایش تابآوری فردی و حرفهای
- نتیجهگیری: سرمایهگذاری بر نیروی انسانی، سرمایهگذاری بر جامعه
ضرورت حیاتی حفظ و ارتقاء بهداشت روانی مدیران و کارکنان مراکز خدمات بهزیستی مثبت زندگی
چکیده: مراکز خدمات بهزیستی (مثبت زندگی) به عنوان خط مقدم ارائه خدمات سطح اول بهزیستی، نقشی حیاتی در سلامت اجتماعی جامعه ایفا میکنند.
با این حال، ماهیت کار در این مراکز، که شامل مواجهه مستمر با آسیبهای اجتماعی، بحرانهای فردی و مشکلات معیشتی جامعه هدف است، کارکنان و مدیران را در معرض فرسودگی شغلی، استرس مزمن و آسیبهای روانی ثانویه قرار میدهد.
این مقاله به بررسی دلایل اساسی لزوم توجه ویژه به سلامت روان این نیروهای متخصص و ارائه راهکارهای سیستمی برای ارتقاء آن میپردازد.
مقدمه: مثبت زندگی، خط مقدم خدمات اجتماعی
مراکز خدمات بهزیستی (مثبت زندگی) با هدف تمرکززدایی و تسهیل دسترسی جامعه هدف سازمان بهزیستی به خدمات سطح یک، از سال ۱۳۹۹ تأسیس شدند.
این مراکز، به مثابه پایگاههای محلهمحور، خدمات گستردهای از جمله مددکاری، توانبخشی، پیشگیری و حمایت اجتماعی را به اقشار آسیبپذیر (مانند زنان سرپرست خانوار، افراد دارای معلولیت، سالمندان و نیازمندان) ارائه میدهند.
مدیران و کارکنان این مراکز، که اغلب شامل مددکاران اجتماعی و کارشناسان روانشناسی هستند، به طور روزانه با سنگینترین لایههای مشکلات اجتماعی و اقتصادی جامعه درگیرند.
این مواجهه مداوم، در کنار شرایط کاری خاص و گاهاً نامناسب این مراکز، به طور جدی سلامت روان این متخصصین را تهدید میکند.
ریشههای آسیبپذیری روانی در مراکز مثبت زندگی
کار در حوزه خدمات اجتماعی و بهزیستی، به دلیل ویژگیهای ذاتی خود، با ریسک بالایی از لحاظ روانی همراه است. این خطرات در مراکز مثبت زندگی به دلایل زیر تشدید میشوند:
الف) ماهیت کار با تروما و آسیبهای اجتماعی
کارکنان مثبت زندگی به صورت مستمر در معرض روایتهای مربوط به فقر، خشونت خانگی، اعتیاد، سوءاستفاده و بحرانهای سلامت روان جامعه هدف هستند.
این «قرار گرفتن در معرض ترومای ثانویه (Secondary Trauma)» یا «فرسودگی شفقت (Compassion Fatigue)» میتواند به مرور زمان به علائمی مشابه اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) منجر شود.
ب) بار کاری بالا و منابع محدود
بسیاری از مراکز مثبت زندگی با کمبود منابع مالی، ناکافی بودن زیرساختها و نسبت نامناسب نیروی انسانی به جامعه هدف مواجه هستند.
این عوامل منجر به افزایش فشار کاری، ساعات طولانی فعالیت، و احساس ناتوانی در ارائه خدمات مطلوب میشوند.
بر اساس گزارشهای موجود، مشکلات مالی و دستمزد نامناسب نیز به شدت بر نارضایتی و گریز نیروی انسانی از این مراکز افزوده است.
ج) چالشهای سازمانی و ساختاری
عدم ثبات شغلی، ابهام در نقشها و مسئولیتها، و نبود سیستمهای حمایتی سازمانی قوی از سوی سازمان بهزیستی، احساس امنیت روانی کارکنان را کاهش میدهد.
همچنین، فشارهای ناشی از پیگیری جذب اعتبار و ثبت پروندهها، زمان و انرژی روانی کارکنان را که باید صرف خدمات تخصصی شود، هدر میدهد.
پیامدهای غفلت از بهداشت روانی کارکنان
نادیده گرفتن سلامت روان کارکنان و مدیران مراکز مثبت زندگی، پیامدهای زیانباری را به دنبال خواهد داشت که نه تنها فرد، بلکه سازمان و کل جامعه هدف را متأثر میسازد:
| پیامد در سطح فردی | پیامد در سطح سازمانی و خدماتی |
|---|---|
| فرسودگی شغلی (Burnout): خستگی عاطفی، بدبینی، و کاهش احساس موفقیت فردی. | کاهش کیفیت خدمات: افت توانایی همدلی، قضاوت، و برنامهریزی برای مددجو. |
| اختلالات روانشناختی: افزایش نرخ اضطراب، افسردگی، بیخوابی و مصرف مواد. | افزایش ترک خدمت: گریز نیروی انسانی متخصص و بالا رفتن نرخ جایگزینی. |
| تأثیر بر زندگی شخصی: مشکلات خانوادگی، انزوای اجتماعی و کاهش کیفیت زندگی. | کاهش تابآوری سازمانی: ضعف مرکز در مواجهه با بحرانها و چالشهای جدید. |
راهکارهای استراتژیک برای ارتقاء بهداشت روانی
ارتقاء بهداشت روانی کارکنان در این مراکز نیازمند رویکردی چندلایه و سیستمی است که هم به عوامل فردی و هم به محیط کار بپردازد.
الف) تقویت سیستم حمایتی درونسازمانی (حمایت مدیران از کارکنان)
- آموزش و منتورینگ تخصصی: برگزاری کارگاههای مستمر با محوریت «تابآوری شغلی»، «مدیریت استرس بحران» و «مهارتهای خودمراقبتی».
- گروههای حمایت همتا (Peer Support): ایجاد فضاهایی امن برای به اشتراکگذاری تجربیات، تخلیه هیجانی و پشتیبانی متقابل بین کارکنان و مدیران.
- مشاوره حرفهای اجباری: فراهمسازی دسترسی رایگان و محرمانه به مشاوران متخصص سلامت روان برای تمامی کارکنان جهت بررسی منظم سلامت روان.
ب) بهبود شرایط محیط کار و ساختار شغلی
- تعدیل بار کاری: بازنگری در دستورالعملها برای کاهش حجم کاری غیرضروری (مانند الزامات اداری صرف) و تخصیص زمان کافی برای فعالیتهای خودمراقبتی.
- شفافیت نقشها و مرزها: تعریف دقیق انتظارات شغلی و تفکیک مرزهای بین کار و زندگی، و تشویق کارکنان به استفاده از مرخصی استحقاقی.
- نظارت حمایتی (Supportive Supervision): تبدیل شیوه نظارت مدیران از رویکرد صرفاً کنترلی به رویکردی حمایتی، مبتنی بر تقویت و رفع موانع شغلی.
ج) افزایش تابآوری فردی و حرفهای
- ترویج مهارتهای تابآوری: ارائه آموزشهای کاربردی در زمینه تنظیم هیجانی، حل مسئله، و تکنیکهای ذهنآگاهی (Mindfulness).
- ارجاعدهی مؤثر: آموزش کارکنان در خصوص اهمیت و نحوه ارجاع به متخصصان در مواجهه با مشکلات سلامت روان فردی.
- توجه به عوامل مالی: بازبینی و بهبود شرایط پرداخت حقوق و مزایا برای کاهش نگرانیهای معیشتی که خود عامل مهمی در فرسودگی است.
نتیجهگیری: سرمایهگذاری بر نیروی انسانی، سرمایهگذاری بر جامعه
بهداشت روانی مدیران و کارکنان مراکز مثبت زندگی نه یک مزیت، بلکه یک ضرورت عملیاتی است.
هرگونه سرمایهگذاری در این حوزه، به صورت مستقیم بر کیفیت زندگی جامعه هدف تأثیر میگذارد، چرا که مددکاران و متخصصین شاداب و سالم از لحاظ روانی، بهتر میتوانند نقش خود را به عنوان «پل تابآوری» برای اقشار آسیبپذیر ایفا کنند.
تداوم فعالیت این مراکز در گرو توجه سازمان بهزیستی و نهادهای بالادستی به ارائه یک «بسته حمایتی جامع» شامل تأمین مالی مناسب، کاهش بار بوروکراتیک و تقویت زیرساختهای سلامت روان برای نیروهای متخصص است.
تنها از این طریق است که مراکز مثبت زندگی میتوانند به معنای واقعی کلمه، زندگیای مثبتتر را برای کارکنان خود و در نهایت برای جامعه هدف خود به ارمغان آورند.
