سهم نظارت غیر یکپارچه در فرسودگی شغلی مددکاران اجتماعی

سهم نظارت غیر یکپارچه در فرسودگی شغلی مددکاران اجتماعی

نقدی بر رویکرد سازمان بهزیستی

مقدمه: از شعار تا واقعیت در مقابله با فرسودگی شغلی

فرسودگی شغلی (Burnout)، پدیده‌ای مخرب و شایع در مشاغل خدماتی و یاری‌رسان، به ویژه در حرفه حساس مددکاری اجتماعی است. برای مقابله با این پدیده، هزاران راهکار، دستورالعمل و دوره آموزشی پیشنهاد می‌شود که عمدتاً بر تکنیک‌های فردی مانند مدیریت استرس و خودآگاهی تمرکز دارند.

این رویکردها هرچند ارزشمندند، اما غالباً از ریشه‌های سازمانی و ساختاری فرسودگی شغلی غافل می‌مانند. در شرایطی که مدیران و مددکاران مراکز غیردولتی مددکاری اجتماعی، تحت فشار کاری سنگین و مواجهه مداوم با بحران‌های اجتماعی قرار دارند، کیفیت نظارت نهادهای بالادستی مانند سازمان بهزیستی، نقشی حیاتی در حفظ انگیزه و پیشگیری از فرسودگی ایفا می‌کند.

متأسفانه، به نظر می‌رسد نبود یک رویکرد نظارتی متحدالشکل و مبتنی بر همدلی، سهم قابل توجهی در تشدید این فرسودگی دارد.

نظارت با نگاه تردید، دشمن انگیزه و کیفیت کار

در حرفه مددکاری اجتماعی، که اساس آن بر ارتباط انسانی و همدلی بنا شده، انتظار می‌رود که تعاملات بین‌سازمانی نیز بر همین مبنا شکل گیرد. با این حال، بسیاری از مدیران و مددکاران مراکز غیردولتی از یک رویکرد نظارتی گسسته و مبتنی بر سوءظن گلایه‌مند هستند.

نگاه بدبینانه و غضب‌آلود برخی کارشناسان در فرایند نظارت، به جای اینکه سازنده و انگیزه‌بخش باشد، فضایی از ناامنی و بی‌اعتمادی ایجاد می‌کند.

در چنین شرایطی، انگیزه و میل به انجام کار باکیفیت و دلسوزانه رو به زوال می‌رود. یک برخورد انسانی و عاطفی ساده، پرسش از حال و احوال و ابراز قدردانی از زحمات طاقت‌فرسای نیروها، می‌تواند نتایجی به مراتب بهتر از یک بازرسی صرفاً قانونی و بی‌روح داشته باشد.

مدیران این مراکز به درستی معتقدند که نظارت نباید تنها به یافتن نواقص و ایرادات معطوف باشد؛ بلکه باید ابزاری برای تقویت روحیه، هم‌افزایی و ارتقاء کیفی خدمات باشد. وقتی مددکاران حس می‌کنند که عملکردشان با نگاه قدرشناسانه و حمایتی ارزیابی می‌شود، به جای ترس از خطا، با اشتیاق بیشتری به وظایف خود می‌پردازند.

شکاف میان گفتار و عمل در مدیریت‌های کلان

یکی از بزرگ‌ترین پارادوکس‌ها در این حوزه، شکاف عمیق بین گفتار و عمل مسئولان سازمان بهزیستی است. در جلسات، سخنرانی‌ها و اظهارنظرهای رسمی، مدام از مفاهیمی چون انسانیت، مهربانی، مشارکت، انسجام و وحدت سخن گفته می‌شود. بسیاری از این مسئولان، خود دانش‌آموخته رشته مددکاری اجتماعی هستند و بهتر از هر فرد دیگری از اهمیت این مفاهیم و آثار مخرب سوءنظارت‌ها آگاهی دارند.

با این حال، در عمل، هیچگاه شاهد تدوین یک رویکرد نظارتی وحدت‌بخش و انگیزه‌زا برای جامعه مددکاری اجتماعی کشور نبوده‌ایم. این بی‌توجهی عملی به نیازهای روحی و انگیزشی نیروی انسانی بخش خصوصی، در تضاد آشکار با شعارهای تکراری است و عملاً به تضعیف روحیه و فرسودگی بیشتر منجر می‌شود.

این وضعیت نشان می‌دهد که حل مشکل فرسودگی شغلی در مددکاری اجتماعی، بیش از آنکه نیازمند دوره‌های آموزشی متعدد برای افراد باشد، محتاج بازنگری در ساختار و فرهنگ نظارتی نهادهای حاکمیتی است. نیاز به ایجاد یک “رویکرد نظارتی انسانی” به جای “رویکرد نظارتی قانونی و فنی” در اولویت قرار دارد.

نتیجه‌گیری: ضرورت تغییر رویکرد برای پیشگیری از فرسودگی

پیشگیری از فرسودگی شغلی در مددکاری اجتماعی، نیازمند یک نگاه سیستمی و جامع است.

در کنار توانمندسازی فردی، باید به نقش حیاتی عوامل سازمانی و به ویژه کیفیت نظارت توجه کرد. تا زمانی که یک رویکرد نظارتی متحدالشکل، مبتنی بر همدلی و احترام، جایگزین نگاه تردیدآمیز و غضبناک نشود، تلاش‌ها برای مقابله با فرسودگی شغلی به ثمر نخواهد نشست.

مسئولان و مدیران کلان باید به این موضوع مهم توجه کنند که یک برخورد انسانی و حمایتی از سوی ناظر، نه تنها یک اقدام اخلاقی است، بلکه یک سرمایه‌گذاری استراتژیک برای افزایش انگیزه، ارتقاء کیفیت خدمات و در نهایت، پیشگیری از فرسایش و تحلیل رفتن سرمایه‌های انسانی در مراکز مددکاری اجتماعی کشور است.

سهم نظارت غیر یکپارچه در فرسودگی شغلی مددکاران اجتماعی: نقدی بر رویکرد سازمان بهزیستی
سهم نظارت غیر یکپارچه در فرسودگی شغلی مددکاران اجتماعی: نقدی بر رویکرد سازمان بهزیستی
رسانه تاب آوری ایران رسانه تاب آوری ایران
دکمه بازگشت به بالا