تابآوری سازمانی و تعیین صلاحیت حرفهای
خط قرمز بهزیستی در قبال نفوذهای تبلیغاتی

یادداشت تحلیلی: تابآوری سازمانی و تعیین صلاحیت حرفهای
خط قرمز بهزیستی در قبال نفوذهای تبلیغاتی
تلاشهای آگاهسازانه و مجدانه بدنه متخصصان و مددکاران اجتماعی پیرامون اهمیت حیاتی آموزشهای تابآوری (Resilience)، سرانجام به ثمر نشسته و فصل نوینی در مدیریت آموزشی سازمانها و نهادهای کشور آغاز گردیده است. دستاورد محوری این تلاشها، “استقلالمندی” سازمانها در درونیسازی و اجرای برنامههای آموزشی تابآوری است؛ به طوری که سازمانهای آموزشمحور، اکنون خود تبدیل به موتور محرکه تولید دانش و صلاحیت درونسازمانی شدهاند. این تحول، عملاً مسیر هرگونه سوءاستفاده یا وابستگی صرف به یک منبع بیرونی برای تأمین نیازهای آموزشی را مسدود ساخته است.
با این وجود، در فضای جدید، رفتارهای تبلیغاتی پرفشار و تلاشهای مضحکی جهت جلب توجه نهادهای پیشرو به چشم میخورد. نمونه بارز آن، اعمال فشار غیرمستقیم برای انتشار مقالات تبلیغاتی در سایتهای رسمی، با نیت کاملاً آشکار “اعلام حضور” و فریاد زدن این پیام است: «از من به عنوان مدرس استفاده کنید.»
این سیاست، برای بدنه تصمیمساز سازمانهای متولی بهویژه سازمان بهزیستی کشور، دیگر نه تنها محرز بلکه بعضاً مضحک و توخالی تلقی میگردد. هرگونه تلاش برای انتشار متمرکز مقالات با هدف تبلیغ صرف یک فرد، صرفاً نشاندهنده استیصال و عدم درک صحیح از مکانیسمهای برنامهریزی آموزشی در این سازمانهاست.
بهزیستی، نه حیاط خلوت تبلیغاتی، نه بستر نفوذ ساده
سازمان بهزیستی، به دلیل ماهیت حساس و جامعه هدف آسیبپذیر خود، دارای شرایط، ضوابط و پروتکلهای اجرایی خاص در ابعاد آموزشی و مداخلاتی است. نفوذ به لایههای برنامهریزی و ارائه خدمات آموزشی به گروههای هدف این سازمان، هرگز صرفاً با اتکا به خودنمایی رسانهای یا فشار تبلیغاتی میسر نخواهد بود.
صلاحیت ورود به حیطه خدمترسانی به جامعه هدف بهزیستی، فراتر از رزومههای کاغذی یا انتشارات تبلیغاتی است و نیازمند تعهد عمیق حرفهای، پشتوانه علمی مورد تأیید نهادهای ذیصلاح و درک کامل از ساختارهای حمایتی سازمان است.
درسهای بزرگ گذشته در خصوص سوءاستفادههای صورت گرفته از گروههای هدف سازمانهای حمایتی، امروز به “هوشیاری کامل” در بدنه تصمیمگیرنده تبدیل شده است. این هوشیاری، خط قرمزی است که هرگونه تلاش برای نفوذ با نیت کسب منافع شخصی، بدون رعایت ضوابط تخصصی و اخلاقی، با سدی محکم و آگاهانه مواجه خواهد شد.
نتیجه روشن است: سازمانهای آموزشمحور، به ویژه سازمان بهزیستی، اکنون فرآیندهای شفاف و مستقل خود را برای احراز صلاحیت مدرسان و تأمین برنامههای آموزشی تابآوری در پیش گرفتهاند. مسیر ورود، تنها از شاهراه شایستگی، انطباق با نیازهای بومی سازمان و درک صحیح از الزامات حفاظت از جامعه هدف میگذرد، نه از میانبرهای تبلیغاتی.
