آگاهسازی محلهمحور برای پیشگیری از خودکشی در روستا: تجربه میدانی مددکار اجتماعی
 
						فهرست عناوین مطلب
آگاهسازی محلهمحور برای پیشگیری از خودکشی در روستا: تجربه میدانی مددکار اجتماعی
مقدمه
به عنوان یک مددکار اجتماعی تازه فارغالتحصیل، همواره این باور را داشتم که دانش آکادمیک زمانی ارزشمند است که در خدمت جامعه قرار گیرد. از همین رو، تصمیم گرفتم با بازگشت به روستای خود، گامی کوچک اما مؤثر در جهت ارتقای سلامت روان و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی بردارم.
یکی از مهمترین تجربیات میدانی من، اجرای یک طرح آگاهسازی محلهمحور برای ایمنسازی محیط در برابر خطر خودکشی بود.
شناخت مسئله
خودکشی یکی از معضلات جدی سلامت عمومی است که متأسفانه، دسترسی به عوامل خطرسازی خودکشی.
در روستاهای ماآسان است، وسایل کشاورزی، سموم شیمیایی، طنابها و ابزار تیز و برنده بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمره هستند، اما همین وسایل میتوانند در لحظات بحرانی عاطفی به ابزار مرگبار تبدیل شوند.
پژوهشها و هم چنین در حرفه مددکاری اجتماعی تامید می شود که محدود کردن دسترسی به ابزار خودکشی، یکی از مؤثرترین روشهای پیشگیری است.
طراحی مداخله محلهمحور
رویکرد محلهمحور به این معناست که به جای تمرکز بر افراد خاص، کل جامعه محلی را هدف قرار میدهیم.
من با همکاری چند نفر از اعضای فعال محله، برنامهای را آغاز کردم که هدف اصلی آن آگاهسازی خانوادهها درباره خطرات موجود و ارائه راهکارهای عملی برای ایمنسازی محیط بود.
مراحل اجرا
گام اول: برنامهریزی اولیه
به عنوان فردی که در همین روستا بزرگ شدهام و همه را میشناسم، این مزیت بزرگی برایم بود که نیازی به شناسایی و معرفی نداشتم. اعتماد و آشنایی قبلی با خانوادهها، کار را برایم راحتتر کرده بود.
گام دوم: جلسات آموزشی
جلسات کوچک و صمیمی با خانوادهها برگزار کردم. در این جلسات به زبان ساده توضیح دادم که چگونه در لحظات ناامیدی، دسترسی آسان به وسایل خطرناک میتواند فاجعهآفرین باشد و چگونه تأخیر در دسترسی به این ابزار، فرصتی برای تجدیدنظر و کمکرسانی فراهم میکند.
گام سوم: معرفی وسایل پرخطر
فهرستی از وسایل پرخطر را تهیه کردم که شامل موارد زیر بود:
– سموم و آفتکشهای کشاورزی
– طنابها و سیمهای بلند
– وسایل تیز فلزی مانند چاقو و تیغه
– ابزار کشاورزی نوکتیز مانند داس و چنگال
– دستگاههای خطرناک مانند علوفهخردکن
گام چهارم: ارائه راهکارهای عملی
به خانوادهها پیشنهاد دادم که:
– سموم کشاورزی را در انبارهای قفلدار و دور از خانه نگهداری کنند
– ابزار تیز و برنده را در جعبههای ابزار قفلدار قرار دهند
– طنابها و سیمهای بلند را در محلهای غیرقابل دسترس نگه دارند
– کلید انبارها را نزد فرد بزرگسال مسئول و آگاه نگه دارند
چالشها و موانع
در ابتدا، برخی خانوادهها این موضوع را جدی نگرفتند و معتقد بودند که «چنین اتفاقی برای ما نمیافتد». برخی دیگر نیز نگران بودن که قفل کردن وسایل باعث سختی در کار روزمره شود.
با صبر و توضیحات بیشتر و ارائه نمونههایی از پیامدهای تلخ، توانستم اعتماد آنها را جلب کنم.
نتایج و دستاوردها
پس از گذشت چند ماه، بیش از ۸۰ درصد خانوادههای محله اقدام به ایمنسازی محیط زندگی خود کردند.
شاهد بودم که چگونه یک مادر گفت: «حالا خیالم راحتتر است، میدانم فرزندانم در محیط امنتری زندگی میکنند.» این بازخوردها برایم بسیار ارزشمند بود.
نتیجهگیری
این تجربه به من نشان داد که مددکاری اجتماعی فقط در مراکز شهری و سازمانهای رسمی خلاصه نمیشود.
گاهی سادهترین مداخلات در سطح محله میتوانند اثرات ماندگار و زندگیبخشی داشته باشند.
پیشگیری از خودکشی کار همه ماست و با آگاهسازی و تغییرات کوچک محیطی، میتوانیم جانهای زیادی را نجات دهیم.
پیام پایانی
به همه مددکاران جوانی که تازه فارغالتحصیل شدهاند، توصیه میکنم که منتظر نمانند تا در یک سازمان رسمی استخدام شوند.
جامعه به ما نیاز دارد، همین حالا و همین جا. با همان دانشی که داریم میتوانیم تغییرات کوچک اما معناداری ایجاد کنیم. روستا و محله خودمان بهترین جایی است که میتوانیم شروع کنیم، جایی که مردم به ما اعتماد دارند و صدایمان را میشنوند.
این تجربه نشان داد که گاهی یک گفتوگوی ساده، یک توصیه عملی و یک قفل کوچک روی انبار سموم، میتواند تفاوت بین زندگی و مرگ باشد. و این همان جوهره مددکاری اجتماعی است: ایجاد تغییرات کوچک که زندگیهای بزرگ را نجات میدهند.
- نویسنده: مهری بابالو- مددکار اجتماعی
- دانش آموخته مددکاری اجتماعی از دانشگاه شاهد تهران

 
				