بحران پنهان در خط مقدم: فقدان بیمه بازنشستگی مدیران بخش خصوصی حوزه اجتماعی
فهرست عناوین مطلب
بحران پنهان در خط مقدم: فقدان بیمه بازنشستگی مدیران بخش خصوصی حوزه اجتماعی
در پیچیدگیهای جامعه مدرن، مددکاری اجتماعی به عنوان یکی از ستونهای اصلی حمایتی، نقش حیاتی ایفا میکند. این خدمات، اغلب توسط مراکز و موسسات خصوصی و غیردولتی ارائه میشوند که تحت نظارت سازمانهای دولتی مانند سازمان بهزیستی فعالیت میکنند. در حالی که تلاشها برای ساماندهی به وضعیت شغلی و رفاهی کارکنان این مراکز ادامه دارد، یک نقطه ضعف پنهان و فراموششده وجود دارد: آینده بازنشستگی مدیران این مراکز خصوصی. این موضوع، یک بحران خاموش است که در صورت عدم توجه، در سالهای آینده به یک معضل بزرگ اجتماعی تبدیل خواهد شد.
تضاد قانونی و واقعیت میدانی
قوانین سازمان تأمین اجتماعی، مدیران مراکز خصوصی را به عنوان کارفرما تعریف میکند. این تعریف، آنها را از قرار گرفتن در فهرست بیمهشدگان مجموعه خود منع میکند. در نتیجه، یک مدیر مرکز خصوصی، مانند کلینیک مددکاری اجتماعی یا مرکز مثبت زندگی، نمیتواند به سادگی از مزایای بیمه تأمین اجتماعی که برای کارکنان خود فراهم میکند، بهرهمند شود.
این تضاد قانونی، مدیران را در موقعیتی دشوار قرار میدهد: یا باید خود را تحت بیمه خویشفرما قرار دهند که اغلب با مشکلات مالی و عدم پوشش کامل مزایا همراه است، یا به دلیل اولویتبندی هزینهها و مشکلات مالی، به کلی از پرداخت حق بیمه خود غفلت کنند.
این وضعیت، آیندهای نامشخص و نگرانکننده برای این افراد رقم میزند. آنها پس از سالها خدمت و تلاش برای بهبود وضعیت افراد آسیبپذیر جامعه، خود به بخشی از گروهی تبدیل میشوند که فاقد امنیت مالی در دوران بازنشستگی هستند.
سکوت متولیان و بیتفاوتی سازمان بهزیستی
بخش خصوصی حوزه اجتماعی، بدون حمایتهای مالی و ساختاری کافی، اغلب در تلاش برای بقا و ارائه خدمات حداقلی است. در چنین شرایطی، مسئلهای حیاتی مانند بیمه بازنشستگی مدیران، به فراموشی سپرده میشود.
آنچه این وضعیت را بحرانیتر میکند، بیتفاوتی نهادهای متولی، به ویژه سازمان بهزیستی است. این سازمان، در حالی که بر وضعیت بیمه و حقوق و دستمزد کارکنان مراکز خصوصی نظارت دارد، به طور شگفتآوری نسبت به وضعیت بیمه بازنشستگی مدیران خود بیتوجه است.
آیا سازمان بهزیستی به عنوان نهاد ناظر، هیچگاه به این مسئله نیندیشیده است که هزاران مدیری که سالها برای جامعه هدف این سازمان زحمت کشیدهاند، در دوران کهولت سن و از کارافتادگی، چه سرنوشتی خواهند داشت؟
آیا این سازمان، پس از دههها خدمت یک مدیر خصوصی، او را به عنوان فردی ازکارافتاده جذب گروههای هدف خود خواهد کرد؟ این تناقض، یک علامت سوال بزرگ در مقابل مسئولیت اجتماعی و اخلاقی سازمان بهزیستی قرار میدهد.
بیمه کارکنان در مقابل بیمه مدیران: یک تبعیض آشکار
این پرسش، به طور جدی مطرح میشود که چرا بیمه بازنشستگی کارکنان در مراکز خصوصی همواره مورد توجه و تأکید سازمان بهزیستی قرار گرفته، اما بیمه مدیران، که بنیان و ستون اصلی این مراکز هستند، نادیده انگاشته میشود؟
این وضعیت، نوعی تبعیض آشکار است که مدیران را در موقعیتی نامساعد قرار میدهد. آنها نه تنها باید دغدغههای مدیریتی، مالی و نیروی انسانی را مدیریت کنند، بلکه در نهایت باید با واقعیت تلخ فقدان امنیت مالی در دوران بازنشستگی نیز روبرو شوند.
این امر نشان میدهد که رویکرد سازمان بهزیستی نسبت به بخش خصوصی ناقص است. یک رویکرد جامع باید شامل حمایت از تمامی اجزای یک سیستم، از جمله مدیران آن، باشد. نادیده گرفتن این بخش، در نهایت به تضعیف کل سیستم خدمات اجتماعی منجر خواهد شد.
آیندهای مدیون و پرچالش
سازمان بهزیستی، چه بخواهد و چه نخواهد، در آیندهای نزدیک با موجی از بازنشستگان فاقد پوشش بیمهای از میان مدیران بخش خصوصی مواجه خواهد شد.
این بحران، در حوزه اجتماعی، به مراتب حادتر است، زیرا مراکز توانبخشی و توانمندسازی، اغلب از حمایتهای مالی بیشتری نسبت به کلینیکهای مددکاری و مراکز اجتماعی برخوردار هستند.
این وضعیت، یک دین بزرگ بر گردن سازمان بهزیستی ایجاد میکند که در صورت عدم توجه، میتواند به از هم پاشیدن بخش مهمی از زیرساختهای خدمات اجتماعی در کشور منجر شود.
نتیجهگیری
فقدان بیمه بازنشستگی برای مدیران بخش خصوصی حوزه اجتماعی، یک مسئله پیچیده و چندوجهی است که نیازمند توجه فوری سازمانهای متولی است. این موضوع تنها یک چالش فردی نیست، بلکه یک تهدید برای پایداری و ثبات کل سیستم خدمات اجتماعی کشور است.
سازمان بهزیستی باید با بازنگری در سیاستها و قوانین خود، راهکارهای عملی و قانونی برای حل این مشکل ارائه دهد، تا از سقوط پنهان مدیرانی که سالها برای ارتقاء سلامت اجتماعی جامعه تلاش کردهاند، جلوگیری شود.
این مسئولیت بر عهده متولیان است تا اطمینان حاصل کنند که تلاشهای این مدیران در طول سالیان متمادی، در دوران پیری با بیثباتی و فقر جبران نشود.